پر از ناگفته ها

نوشت های شخصی من

پر از ناگفته ها

نوشت های شخصی من

کلاس پرنده!


استاد طبق معمول در همان کلاس همیشگی دانشکده نفت با آن پنجره های کشاکش که از چند سانتی متری  زمین تازیر سقف را گرفته بود درس می داد.من هم که مثل همیشه روی صندلی کنار پنجره نشسته بودم و یار همیشگی ام یعنی کوله پشتیم هم روی صندلی کناری.اواسط کلاس بود که کلاس برایم به شدت کسل کننده شده بود.آخر مجبور بودم درس هایی را که سر همین کلاس ترم قبل کامل یاد گرفته بودم و سر جلسه امتحان به خاطر لجبازی یا هر چیز دیگر برگه ام را سفید تحویل داده بودم باز هم گوش کنم.دقیقن شده بود مثل فیلمی که برای بار چندم می دیدم.در همین ثانیه هابود که یک لحظه چشمم به بیرون از پنجره به پرنده ای افتاد.از آنجایی که پرنده ها را نمی شناسم فقط می دانم گنجشک نبود حالا شانه به سر بود یا قناری ویا هر چیز دیگر نمی دانم.آرام آرم جلو می رفت سرش را اینطرف و آن طرف می گرداند و چند ثانیه که می گذشت نوکی به زمین می زد.با خودم فکر می کردم آخر فرق من بدبخت با این موجود که تمام دغدغه و نگرانی اش همین غذاییست که فقط با چند بار گرداندن سرش پیدا میکند چیست.او که به همین راحتی با خوردن غذایش داشتن لانه ای کوچک تمام نگرانی هایش تمام می شود اما من بدبخت باید بنشینم سر همان کلاسی که بودم  و استاد هم انتگرالیری از تابع نمی دونم چی چی رو با کلی زحمت در مخ ما فرو کند.اما خوب نتیجه گیری ام از این موضوع جالب بود و آن هم این بود که اگر خدا نعمتی به  مخلوقش بدهد پشت سر آن هزار مسئولیت زحمت نیز به آن می دهد .اگر ما انسان ها همین نعمت عقل را نداشتیم زندگی می شد مثل همان پرنده ای که پشت پنجره و لابه لای علف ها دنبال عصرانه اش می گشت.حتا بین خود ما انسان ها هر کسی که فهمش بیشتر باشد، دغدغه اش بیشتر ونگرانی اش بیشتر و زحمت هایش هم باالطبع بیشتر و آن یکی که فهم چندانی ندارد و خودش را به بی خیالی زده هم بی دغدغه نگرانی زندگی اشر را می کند.در لابه لای همین فکر های عجیب و غریب بود که ساکت شدن هیاهوی کلاس من را از این فکر ها بیرون کشاند.سمت راستم که نگاه کردم حمید و آرش(هم کلایس هایم)با چشم های گرد شده بیه من ذل زده بودند.استاد را هم که دقیقن رو به رویم و پشت تریبون نشسته بود ساکت شده بود

به من ذل زده بود.خلاصه اینکه  آن روز کلاس خیلی جذابی بود به خصوص اینکه چند ساعت بعدش هم قرار بود به طرف گراش حرکت کنم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد