پر از ناگفته ها

نوشت های شخصی من

پر از ناگفته ها

نوشت های شخصی من

راز موفقیت

بعضی وقت ها کوچکترین مشکلات زندگی را آنقدر بزرگ می بینیم که ناخودآگاه در زندگی مان از این مشکلات شکست می خوریم.متنی که می نویسم بخشی از مقدمه کتاب تاریخچه زمان(نوشته استیون هاوکینگ)است.استیون هاوکینگ هم اکنون بزرگترین فیزیک دان نظری جهان است.که به خاطر بیماری تمام بدنش به جز دو انگشت فلج است و نمی تواند حرف بزند. و او در سال1987(یعنی قبل از شهرت جهانی او و موفقیتهایی که امروز دارد)این متن را در مورد بیماری اش نوشته:
"...به غیر از یک مورد یعنی ابتلا به بیماری ای ال اس یاموتورنورن تقریبا در دیگر موارد زندگی بخت با من یار بوده است.به یاری همسرم جین و فرزندانم زندگی من به طور نسبی به روال عادی می گذرد و موفقیت قرین من بوده است.خوش اقبالی دیگر من،گزینش فیزیک نظری است.چرا که در این رشته،همه چیز در ذهن انسان می گذرد.در نتیجه معلولیت من نتوانست مانعی جدی ایجاد کند"

حالا اگر خدایی ناکرده چنین مشکلی برای ما پیش می آمد این طور صحبت می کردیم؟فکر می کنم اکثر ماها اگر در چنین شرایطی گیر می کردیم به زمین و زمان فحش می دادیم می گفتیم:"خدایا چرا بین این همه آدم من باید این بلا سرم بیاد؟"

حالا فلج کامل و بیماری لاعلاج را بگذاریم کنار،گاهی اوقات در برابر کوچکترین مشکلاتمان هم این طور فکر می کنیم و خیلی راحت خودمان را شکست خورده فرض می کنم.اگر ما بودیم می گفتیم این همه آدم سالم و خوشبخت این چه بدبختی بود که گریبان ما را گرفت و ما در زندگی جز بدبخت ترین ها هستیم ولی هاوکینگ بیماری اش را که شاید بزرگترین مشکل زندگی اش بود را کنار گذاشت و بی خیال مشکلاتش شد عوضش زیبایی های زندگی اش را دید کار های درستش را دید،پیشرفت هایش را دید و خلاصه به جای اینکه با دیدن نیمه خالی لیوان به زمین و زمان فحش دهد نیمه پر لیوان را دید و اصلن راز موققیتش هم احساس می کنم همین طرز فکرش بود.گاهی اوقات خودمان مشکلاتمان را بزرگ می بینیم.به قول آدم های شعاری باید یاد بگیریم با مشکلاتمان بجنگیم!